برف ها گشتند از روی زمین
پاک از نور رخ مهرآفرین
سالی گوید که اینجا را ببین
رخی از ما در ستیز عقل ودین
بعضی از ما شوق فتنه داشتند
تا جدا سازند سیاست را زدین
از زبان خویش می گویند:من
با تمام مسلمین دارم سخن
شوق اصلاح است در راس وتنم
جان دهم در راه حقِّ وطنم
آری از دست قضا کذّاب بود
شعر های (جاهدان )را میسرود
این حکایت ها زیادند وزیاد
شاید اکنون فتنه را بردی زِ یاد
سال هشت و هشت بود وانتخاب
زود تر کردند خود را انتصاب
بعد دیدند پاره گشته تارشان
وشکسته باز هم گیتارشان
فکر کردید که ملت خواب بود
یا ندیدید که او بی تاب بود
ملّت ما همچو رود جاری است
خصلت او خصلت بیداری است
این شعارم با دل وجانم اجین
مرگ حق بر دشمنان عدل ودین
شعر خود تقدیم کردم بر شما
رهبرم ای هامی اعدال ودین
شاعر :عادل چراغیان
9/11/1391
|